1 . رفتن 2 . شرایط 3 . وضع زمین 4 . معمول
[اسم]

going

/ˈɡoʊɪŋ/
غیرقابل شمارش

1 رفتن عزیمت

formal
مترادف و متضاد departure
  • 1.We were all sad at her going.
    1. ما همه از رفتن او غمگین بودیم.

2 شرایط وضعیت

3 وضع زمین وضع جاده

[صفت]

going

/ˈɡoʊɪŋ/
قابل مقایسه

4 معمول عادی

تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان