Close the sidebar
خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
Close the sidebar
☰
1 . پیشرو
[اسم]
harbinger
/ˈhɑːrbɪndʒər/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
پیشرو
پیشگام، نویدبخش
معادل ها در دیکشنری فارسی:
مبشر
مترادف و متضاد
advance notice
forerunner
1.The excellent soup was a harbinger of the delicious meal to follow.
1. سوپ عالی نویدبخش غذای خوشمزه ای بود که در ادامه می آمد.
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
harassment
harassing fire
harasser
harassed
harass
harbor
harbor patrol
harbor porpoise
harbor seal
harborage
کلمات نزدیک
harassment
harassed
harass
harangue
happy-go-lucky
harbor
hard
hard candy
hard copy
hard core
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان