Close the sidebar
خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
Close the sidebar
☰
1 . جهنم
2 . تجربه بد
[اسم]
hell
/hel/
غیرقابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
جهنم
معادل ها در دیکشنری فارسی:
جهنم
دوزخ
1.I'll go to hell for this.
1. برای این (کار) به جهنم خواهم رفت.
2
تجربه بد
1.It's been hell working with him.
1. با او کار کردن تجربه بدی بوده است.
تصاویر
کلمات نزدیک
helix
helium
heliport
helipad
helicopter
hell-bent
hellish
hello
hello. can i speak to david, please?
hell’s angel
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان