خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . شدید
2 . پرشور
3 . جدی
[صفت]
intense
/ɪnˈtɛns/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: more intense]
[حالت عالی: most intense]
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
شدید
زیاد
معادل ها در دیکشنری فارسی:
شدید
مترادف و متضاد
extreme
1.The President is under intense pressure to resign.
1. رئیسجمهور تحت فشار شدید برای استعفا دادن است.
intense cold/heat/pain ...
گرما/سرما/درد و... شدید
He suddenly felt an intense pain in his back.
او ناگهان درد شدیدی در کمرش احساس کرد.
2
پرشور
مشتاق
مترادف و متضاد
passionate
intense about something
نسبت به چیزی پرشور بودن
He's very intense about everything.
او نسبت به همهچیز بسیار پرشور است [ذوق دارد].
3
جدی
an intense look
نگاهی جدی
[عبارات مرتبط]
intensely
1. بهشدت
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
intelligible
intelligently
intelligent
integrate
intangible
intensely
intensify
intensity
intensively
intent
کلمات نزدیک
intended for
intended
intend
intelligible
intelligentsia
intensely
intensification
intensifier
intensify
intensity
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان