خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . مداخله
2 . سد راه (بازیکنان حریف برای حمایت از بازیکن صاحب توپ)
3 . پارازیت
[اسم]
interference
/ˌɪntərˈfɪrəns/
غیرقابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
مداخله
دخالت
معادل ها در دیکشنری فارسی:
اختلال
اخلال
اعمال نفوذ
تداخل
دخالت
میانجیگری
مداخله
فضولی
Government interference
مداخله دولت
2
سد راه (بازیکنان حریف برای حمایت از بازیکن صاحب توپ)
3
پارازیت
تداخل، اختلال در امواج رادیویی
معادل ها در دیکشنری فارسی:
پارازیت
تصاویر
کلمات نزدیک
interfere
interface
interestingly
interesting and enjoyable read
interesting
interfering
intergalactic
intergovernmental
interim
interior
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان