خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . درخواست کمک کردن
2 . موجب شدن
[فعل]
to invoke
/ɪnˈvoʊk/
فعل گذرا
[گذشته: invoked]
[گذشته: invoked]
[گذشته کامل: invoked]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
درخواست کمک کردن
خواستار حمایت شدن
1.Before going into battle, the soldiers invoked the name of their god for protection.
1. قبل از رفتن به میدان جنگ، سربازها برای حفظ جان از خداوندشان درخواست کمک کردند.
2
موجب شدن
بهوجود آوردن، ایجاد کردن
مترادف و متضاد
bring about
تصاویر
کلمات نزدیک
invoice
inviting
invite over
invite
invitational
involuntarily
involuntary
involve
involved
involvement
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان