[فعل]

to invite

/ɪnˈvɑɪt/
فعل گذرا
[گذشته: invited] [گذشته: invited] [گذشته کامل: invited]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 دعوت کردن

معادل ها در دیکشنری فارسی: دعوت کردن فراخواندن
مترادف و متضاد ask bid propose suggest summon
to invite somebody to something
کسی را به چیزی دعوت کردن
  • We're invited to Lola's party.
    ما به مهمانی "لولا" دعوت شده‌ایم.
to invite somebody
کسی را دعوت کردن
  • I'd have liked to have gone but I wasn't invited.
    من دوست داشتم بروم اما دعوت نشده بودم.
to invite somebody to do something
کسی را به انجام کاری دعوت کردن
  • Her family invited me to stay with them for a few weeks.
    خانواده او من را دعوت کردند تا برای چند هفته پیش آنها بمانم.
کاربرد فعل invite به معنای دعوت کردن
فعل invite به معنای "دعوت کردن" به درخواست کردن از کسی برای حضور در مراسم یا موقعیت خاصی گفته می شود. مثلا:
"We're invited to Lola's party" (ما به مهمانی "لولا" دعوت شده ایم.)
فعل invite گاهی اوقات در حالت رسمی از کسی "درخواست کردن" است. مثلا:
"Readers are invited to email their comments to us" (از خوانندگان درخواست می شود که نظراتشان را به ما ارائه دهند.)
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان