خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . قتل
[اسم]
killing
/ˈkɪl.ɪŋ/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
قتل
معادل ها در دیکشنری فارسی:
قتل
کشتار
مترادف و متضاد
assassination
homicide
liquidation
manslaughter
murder
1.a series of brutal killings
1. یک سری قتل [کشتار] های بی رحمانه
تصاویر
کلمات نزدیک
killer whale
killer cell
killer application
killer
killed
killjoy
kiln
kilo
kilobyte
kilogram
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان