خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . سگرمه در هم کردن
[عبارت]
knit one's brow
/nɪt wʌnz braʊ/
1
سگرمه در هم کردن
اخم کردن
1.Mary knit her brow and asked her mother what she wanted from her.
1. او سگرمههایش را در هم کرد و از مادرش پرسید که از او چه می خواهد.
تصاویر
کلمات نزدیک
knit
knighthood
knight
knife sharpener
knife
knitter
knitting
knitting needle
knitwear
knob
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان