Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . بافندگی
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
knitting
/ˈnɪtɪŋ/
غیرقابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
بافندگی
بافتنی
معادل ها در دیکشنری فارسی:
بافندگی
کاموابافی
1.I| love knitting.
1. بافندگی را خیلی دوست دارم.
2.knitting is one of my favorite hobbies.
2. بافندگی، یکی از سرگرمیهای مورد علاقهام است.
تصاویر
کلمات نزدیک
knitter
knit one's brow
knit
knighthood
knight
knitting needle
knitwear
knob
knobbly
knock
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان