خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . نردبان
[اسم]
ladder
/ˈlæd.ər/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
نردبان
معادل ها در دیکشنری فارسی:
نردبان
1.She was up on a ladder, cleaning the window.
1. او بالای یک نردبان، داشت پنجره را تمیز میکرد.
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
ladanum
lad
lacy
lacustrine
lacunar
ladder shelf
ladder toss
ladder truck
ladder-back
ladder-back chair
کلمات نزدیک
lad
lacy
lactose
lacto-vegetarianism
lacto-ovo-vegetarianism
laddie
laden
ladies and gentlemen!
ladies' room
ladies’ man
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان