[اسم]

lad

/læd/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 پسر

معادل ها در دیکشنری فارسی: پسر پسربچه جوانک
مترادف و متضاد laddie lass
  • 1.He's a nice lad.
    1. او یک پسر خوب است.
  • 2.Hurry up, lad.
    2. عجله کن، پسر.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان