خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . چپ
2 . (به) چپ
3 . (سمت) چپ
4 . چپ (گرایش سیاسی)
[صفت]
left
/left/
غیرقابل مقایسه
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
چپ
معادل ها در دیکشنری فارسی:
چپ
مترادف و متضاد
right
1.He injured his left eye.
1. او به چشم چپش آسیب رساند.
2.I've lost my left leg in the war.
2. پای چپم را در آن جنگ از دست دادم.
the left side of something
طرف چپ چیزی
The left side of bed
طرف [سمت] چپ تخت
توضیحاتی در رابطه با صفت left
واژه left تنها زمانی صفت محسوب میشود که قبل از یک اسم بیاید و به طور کلی به چیزهایی که در سمت چپ، زمانی که رو به سمت شمال هستید، اشاره دارد.
[قید]
left
/left/
غیرقابل مقایسه
2
(به) چپ
مترادف و متضاد
right
to turn left
به سمت چپ پیچیدن
Turn left at the light.
به چراغ راهنمایی رسیدی به چپ بپیچ.
to look left
به سمت چپ نگاه کردن
Look left and right before you cross the road.
قبل از آنکه از (عرض) خیابان عبور کنی، به سمت چپ و راست نگاه کن.
توضیحاتی در رابطه با قید left
واژه left زمانی قید است که به مکان چیزی که در سمت چپ قرار دارد، اشاره کند.
[اسم]
left
/left/
غیرقابل شمارش
3
(سمت) چپ
معادل ها در دیکشنری فارسی:
چپ
یسار
مترادف و متضاد
right
on somebody's left
در سمت چپ کسی
First I'll introduce the speaker sitting on my left.
ابتدا سخنگویی را که در سمت چپ من نشسته است، معرفی میکنم.
to the left of something
سمت چپ چیزی
It's to the left of the bookcase.
آن سمت چپ قفسه کتاب است.
from the left
از چپ
Your seat is the third from the left.
جای شما سومی از سمت چپ است.
توضیحاتی در رابطه با اسم left
واژه left بهعنوان اسم اشاره دارد به جهت یا مسیر چیزی که در سمت چپ قرار دارد.
4
چپ (گرایش سیاسی)
چپگرا
(the left)
مترادف و متضاد
right
1.The left proposes higher taxes for the rich.
1. چپ [چپگرایان]، مالیات بیشتر برای ثروتمندان پیشنهاد کرده است.
تصاویر
کلمات نزدیک
leeway
leeward
lees
leery
leer
left field
left over
left wing
left-click
left-hand
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان