خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . نگهداری
[اسم]
maintenance
/ˈmeɪnt.ən.əns/
غیرقابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
نگهداری
مواظبت
معادل ها در دیکشنری فارسی:
سرویس
نگهداری
1.car maintenance classes
1. کلاس های نگهداری خودرو
2.Old houses require too much maintenance.
2. خانه های قدیمی به نگهداری زیادی نیاز دارند.
تصاویر
کلمات نزدیک
maintain
mainstream
mainstay
mainspring
mainsail
maintenance grant
maisonette
maize
majestic
majestically
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان