خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . جزئی
[صفت]
minuscule
/ˈmɪnəˌskjul/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: more minuscule]
[حالت عالی: most minuscule]
1
جزئی
خرد، بسیار کوچک
معادل ها در دیکشنری فارسی:
ناقابل
مترادف و متضاد
microscopic
tiny
1.The sale of the building had a minuscule effect on the profits of the corporation.
1. فروش ساختمان تاثیری جزئی بر سود شرکت داشت.
تصاویر
کلمات نزدیک
minus sign
minus
minuet
minuend
minty flavor
minute
minute hand
minuteness
minutes
minutiae
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان