Close the sidebar
خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
Close the sidebar
☰
1 . از روی درماندگی
2 . بهطرز وحشتناکی
[قید]
miserably
/ˈmɪzrəbli/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: more miserably]
[حالت عالی: most miserably]
1
از روی درماندگی
از روی بدبختی، با بدبختی
مترادف و متضاد
depressingly
1."It's no use - I can't do it," she said miserably.
1. او از روی درماندگی گفت: «فایدهای ندارد؛ نمیتوانم انجامش دهم.»
2.He sighed miserably and turned away.
2. او از روی درماندگی آه کشید و (برگشت) و رفت.
2
بهطرز وحشتناکی
بهطرز بسیار بدی
مترادف و متضاد
terribly
1.All attempts have failed miserably in the past.
1. تمام تلاشها در گذشته بهطرز بسیار بدی با شکست مواجه شدهاند.
تصاویر
کلمات نزدیک
miserable
miser
mise-en-scène
misdial
misdiagnose
miserly
misery
misfire
misfit
misfortune
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان