خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . فلج
2 . مست و پاتیل
[صفت]
paralytic
/ˌpærəˈlɪtɪk/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: more paralytic]
[حالت عالی: most paralytic]
1
فلج
معادل ها در دیکشنری فارسی:
زمینگیر
2
مست و پاتیل
کاملاً مست
1.He got completely paralytic last night.
1. او دیشب کاملاً مست شد.
تصاویر
کلمات نزدیک
paralysis
paralympic games
parallelogram
parallel port
parallel bars
paralyze
paralyzed
paramedic
paramedicine
parameter
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان