خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . موقت
2 . در حال عبور
3 . قبولی (نمره)
4 . تصویب
5 . گذر (بهویژه زمان)
6 . پایان
7 . مرگ
[صفت]
passing
/ˈpæsɪŋ/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: more passing]
[حالت عالی: most passing]
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
موقت
زودگذر
معادل ها در دیکشنری فارسی:
زودگذر
گذرا
a passing trend
یک مد زودگذر
2
در حال عبور
معادل ها در دیکشنری فارسی:
عبوری
1.I was forced to ask passing strangers for money.
1. من مجبور شدم از غریبههای در حال عبور درخواست پول کنم.
the noise of passing cars
صدای ماشینهای در حال عبور
3
قبولی (نمره)
معادل ها در دیکشنری فارسی:
قبولی
passing grade/mark
نمره قبولی
[اسم]
passing
/ˈpæsɪŋ/
غیرقابل شمارش
4
تصویب
معادل ها در دیکشنری فارسی:
تصویب
the passing of a law
تصویب یک قانون
5
گذر (بهویژه زمان)
گذشت
معادل ها در دیکشنری فارسی:
گذشت
گذر
مترادف و متضاد
passage
6
پایان
اتمام
مترادف و متضاد
end
the passing of the Cold War
پایان جنگ سرد
7
مرگ
فوت
مترادف و متضاد
dead
demise
تصاویر
کلمات نزدیک
passerby
passer-by
passengers of iran air flight number 549 for tokyo are requested to proceed to gate number 6 for boarding.
passenger ship
passenger seat
passing lane
passing shot
passion
passion flower
passion fruit
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان