خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . سکو
2 . لژدار
3 . سن (صحنه)
4 . بستر نرمافزاری
[اسم]
platform
/ˈplæt.fɔːrm/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
سکو
معادل ها در دیکشنری فارسی:
سکو
صفه
1.The train for Boston departs from platform 51.
1. قطار بوستون از سکوی شماره 51 حرکت میکند.
the train platform
سکوی قطار
2
لژدار
لژ
1.platform shoes
1. کفشهای لژدار
3
سن (صحنه)
1.The president went up to the platform to make his speech.
1. رییسجمهور برای سخنرانی به روی سن رفت.
4
بستر نرمافزاری
تصاویر
کلمات نزدیک
platelet
plateful
plateau
plate tectonics
plate glass
platform game
platform shoes
platinum
platinum blonde
platinum disc
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان