خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . صلاحیت
[اسم]
qualification
/ˌkwɑl.ə.fəˈkeɪ.ʃən/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
صلاحیت
شرط
معادل ها در دیکشنری فارسی:
شایستگی
صلاحیت
لیاقت
1.a degree in psychology is a qualification for this job.
1. مدرکی در روانشناسی شرطی برای این کار است.
2.I'm not sure if I meet the qualifications for membership.
2. مطمئن نیستم که صلاحیت عضویت را داشته باشم.
تصاویر
کلمات نزدیک
quaker
quake in one's boots
quake
quaint shop
quaint
qualified
qualifier
qualify
qualitative
qualitatively
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان