[فعل]

to qualify

/ˈkwɒl.ɪ.faɪ/
فعل ناگذر
[گذشته: qualified] [گذشته: qualified] [گذشته کامل: qualified]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 واجد شرایط بودن صلاحیت داشتن

مترادف و متضاد authorize count pass disqualify
  • 1.Free lunches are given to children who qualify.
    1. ناهار رایگان به بچه‌هایی که واجد شرایط هستند، داده می‌شود.

2 واجد شرایط کردن دارای صلاحیت کردن

مترادف و متضاد allow authorize license disqualify
  • 1.These courses will qualify you to teach music.
    1. این دوره‌های آموزشی شما را برای تدریس موسیقی واجد شرایط خواهد کرد.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان