خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . آهسته
[قید]
quietly
/ˈkwɑɪ.ət.li/
غیرقابل مقایسه
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
آهسته
بیصدا
معادل ها در دیکشنری فارسی:
آرام
بهآرامی
آهسته
مترادف و متضاد
mutely
noiselessly
silently
softly
loudly
1."Don't worry," she said quietly.
1. او آهسته گفت: «نگران نباش».
2.He sat quietly on the sofa.
2. او بیصدا روی کاناپه نشست.
تصاویر
کلمات نزدیک
quieten
quiet zone
quiet
quiescent
quid pro quo
quietness
quiff
quill
quilt
quilted
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان