خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . درخشان
[صفت]
radiant
/ˈreɪdiənt/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: more radiant]
[حالت عالی: most radiant]
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
درخشان
تابناک، پر جلا
معادل ها در دیکشنری فارسی:
تابان
تابناک
تابنده
درخشنده
فروزان
1.The actor's radiant smile captivated the audience.
1. لبخند پر جلای هنرپیشه مخاطبین را مسحور کرد.
تصاویر
کلمات نزدیک
radiance
radian
radial tires
radial shaft seal
radial
radiant heat
radiate
radiation
radiator
radical
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان