خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . مرتب کردن
[فعل]
to readjust
/ˌriːəˈdʒʌst/
فعل گذرا
[گذشته: readjusted]
[گذشته: readjusted]
[گذشته کامل: readjusted]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
مرتب کردن
درست کردن
1.He readjusted his tie.
1. او کراواتش را مرتب کرد [صاف کرد].
تصاویر
کلمات نزدیک
reading storybooks
reading room
reading lamp
reading glasses
reading
readmit
ready
ready meal
ready-made
ready-to-wear
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان