خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . فهمیدن
2 . تحقق یافتن
3 . تحقق بخشیدن
[فعل]
to realize
/ˈrɪə.laɪz/
فعل گذرا و ناگذر
[گذشته: realized]
[گذشته: realized]
[گذشته کامل: realized]
صرف فعل
1
فهمیدن
پی بردن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
پی بردن
مترادف و متضاد
discern
perceive
understand
to realize something
متوجه چیزی شدن
I hope you realize the seriousness of this crime.
امیدوارم متوجه جدیت این جرم بشوی.
to realize that…
پی بردن که...
I suddenly realized that I'd met her before.
ناگهان پی بردم که او را قبلاً دیدهام.
to realize how/what…
فهمیدن که چقدر/چه و...
I didn't realize how unhappy she was.
نفهمیدم که چقدر ناراحت بود.
2
تحقق یافتن
به وقوع پیوستن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
سر گرفتن
3
تحقق بخشیدن
تصاویر
کلمات نزدیک
realization
reality tv
reality show
reality
realistically
really
realm
realtone
realtor
realty
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان