[اسم]

reality

/riːˈæl.ət̬.i/
قابل شمارش

1 واقعیت

معادل ها در دیکشنری فارسی: واقعیت
مترادف و متضاد actuality fact real life truth fantasy
  • 1.Listening to music is my escape from reality.
    1. گوش کردن به موسیقی، گریختن من از واقعیت است.
  • 2.Sooner or later you have to face up to reality.
    2. دیر یا زود شما باید با واقعیت روبرو شوید.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان