خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . توصیه
[اسم]
recommendation
/ˌrek.ə.mənˈdeɪ.ʃən/
قابل شمارش
1
توصیه
پیشنهاد
معادل ها در دیکشنری فارسی:
توصیه
سفارش
1.I bought this computer on John's recommendation.
1. من این رایانه را به توصیه "جان" خریدم.
2.It's my recommendation that this factory be closed immediately.
2. توصیه من این است که این کارخانه فورا بسته شود.
تصاویر
کلمات نزدیک
recommend
recollection
recollect
recoil
recognized
recommended
recompense
reconcile
reconciliation
recondite
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان