خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . رژیم
[اسم]
regimen
/ˈredʒɪmən/
قابل شمارش
1
رژیم
دستور
معادل ها در دیکشنری فارسی:
رژیم
1.a daily regimen of exercise
1. دستور بر ورزش روزانه
2.a strict regimen
2. یک رژیم سفت و سخت
تصاویر
کلمات نزدیک
regime
regicide
reggae
regent
regenerate
regiment
regimental
regimented
regina
reginald
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان