خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . امدادگر
[اسم]
rescuer
/ˈreskjuːər/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
امدادگر
نجاتگر
معادل ها در دیکشنری فارسی:
امدادرسان
امدادگر
مامور نجات
ناجی
فریادرس
1.Rescuers began to free the trapped miners.
1. امدادگران شروع به نجات معدنچیان گیرافتاده کردند.
تصاویر
کلمات نزدیک
rescue
rescind
reschedule
resale
rerun
research
research and development
research assistant
research center
research institute
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان