خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . مسکونی
[صفت]
residential
/ˌrɛzɪˈdɛnʧəl/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: more residential]
[حالت عالی: most residential]
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
مسکونی
اقامتی
معادل ها در دیکشنری فارسی:
مسکونی
1.It was not safe to locate the chemicals factory in a residential area.
1. احداث کارخانه شیمیایی در منطقه مسکونی ایمن نبود.
2.The agency deals with residential and commercial property.
2. آژانس، معاملات املاک مسکونی و تجاری انجام میدهد.
تصاویر
کلمات نزدیک
resident
residency
residence permit
residence
reside
residents’ association
residual
residue
resign
resign oneself to
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان