خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . نشت کردن
[فعل]
to seep
/siːp/
فعل ناگذر
[گذشته: seeped]
[گذشته: seeped]
[گذشته کامل: seeped]
صرف فعل
1
نشت کردن
تراوش کردن، رسوخ کردن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
تراویدن
رخنه کردن
رسوخ کردن
نشت کردن
مترادف و متضاد
ooze
trickle
1.Blood was beginning to seep through the bandages.
1. خون داشت از بانداژ به بیرون نشت میکرد.
تصاویر
کلمات نزدیک
seemly
seemingly
seem
seeker
seek time
seepage
seer
seer fish
seesaw
seethe
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان