Close the sidebar
خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
Close the sidebar
☰
1 . افعی
[اسم]
serpent
/ˈsɜːrpənt/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
افعی
مار بزرگ
معادل ها در دیکشنری فارسی:
مار
1.I was backing up as the monstrous serpent advanced on me.
1. من عقب عقب می رفتم همینطور که افعی غول پیکر به من نزدیک می شد.
تصاویر
کلمات نزدیک
serotonin
sermonize
sermon
seriousness
seriously
serpentine
serrated
serum
servant
serve
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان