خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . پوزخند زدن
2 . پوزخند
[فعل]
to sneer
/snɪr/
فعل گذرا و ناگذر
[گذشته: sneered]
[گذشته: sneered]
[گذشته کامل: sneered]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
پوزخند زدن
مسخره کردن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
ریشخند کردن
formal
مترادف و متضاد
mock
scoff at
smirk
1.The journalists were cautious about sneering at the Secretary of Defense.
1. خبرنگاران مراقب بودند که وزیر دفاع را مسخره نکنند.
2.When offered a dime as a tip, the taxi driver sneered at his rider.
2. وقتی مسافر تاکسی به راننده به عنوان انعام ده سنتی داد، راننده به او پوزخند زد.
[اسم]
sneer
/snɪr/
قابل شمارش
2
پوزخند
ریشخند
معادل ها در دیکشنری فارسی:
ریشخند
نیشخند
formal
مترادف و متضاد
disparaging smile
smirk
1."Wipe that sneer off your face!" the dean told the delinquent.
1. مدیر به فرد خاطی گفت: «آن پوزخند را از صورتت بردار [نیشت را ببند]».
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
sneaky
sneakily
sneaker
sneak
snatcher
sneeze
sneezing
snicker
sniff
snifter
کلمات نزدیک
sneaky
sneaking suspicion
sneaking
sneakers
sneaker
sneeze
snicker
snide
sniff
sniffer dog
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان