خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . پاشیدن (مایعات)
2 . افشانه
[فعل]
to spatter
/spˈæɾɚ/
فعل گذرا و ناگذر
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
پاشیدن (مایعات)
افشاندن، لکهدار کردن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
شتک زدن
[اسم]
spatter
/spˈæɾɚ/
قابل شمارش
2
افشانه
معادل ها در دیکشنری فارسی:
شتک
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
spatchcock
spat
sparsely
sparse
sparrow hawk
spatula
spawn
speak
speak for
speak out
کلمات نزدیک
spatial
spate
spat
spasmodic
spasm
spatula
spaulding
spawn
spawning
spay
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان