Close the sidebar
خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
Close the sidebar
☰
1 . جایگزین شدن
[فعل]
to supersede
/ˌsupərˈsid/
فعل گذرا
[گذشته: superseded]
[گذشته: superseded]
[گذشته کامل: superseded]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
جایگزین شدن
از دور خارج شدن، جانشین شدن
مترادف و متضاد
replace
1.No one could supersede his sister.
1. هیچکس نمی تواند جایگزین خواهر او شود [جای خواهر او را بگیرد].
2.the older models of car have been superseded.
2. مدل های قدیمی تر اتومبیل از دور خارج شده اند.
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
superscription
superscript
superscribe
supersaturated
superpower
supersedure
supersensitive
supersensitized
supersession
supersized
کلمات نزدیک
superpower
supernatural
supermodel
supermarket
superman
supersonic
superstar
superstition
superstitious
superstore
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان