خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . خرافه
[اسم]
superstition
/ˌsuːpərˈstɪʃn/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
خرافه
باور خرافی
معادل ها در دیکشنری فارسی:
خرافه
1.According to superstition, breaking a mirror brings bad luck.
1. طبق خرافه، شکستن آینه بد شانسی میآورد.
2.Most cultures have their superstitions.
2. بیشتر فرهنگها باورهای خرافی خود را دارند.
تصاویر
کلمات نزدیک
superstar
supersonic
supersede
superpower
supernatural
superstitious
superstore
superstructure
supertanker
supervillain
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان