2.I'm having a day off on Friday, I could meet you then.
2.
من روز جمعه مرخصی دارم، میتوانم آن موقع تو را ببینم.
back then
آن موقعها [در گذشته]
Things were very different back then.
اوضاع خیلی آن موقعها متفاوت بود.
since then
از آن موقع تا الان
I saw her at Annie's but I haven't seen her since then.
من او را در خانه "آنی" دیدم، اما از آن موقع تا الان دیگر او را ندیدهام.
until then
تا آن موقع
There's a room free in Bob's house next week but you can stay with us until then.
یک اتاق هفته آینده در خانه "باب" خالی است، اما میتوانی تا آن موقع پیش ما بمانی.
by then
تا آن موقع
Call again next week. They should have reached a decision by then.
هفته آینده دوباره زنگ بزن. آنها تا آن موقع باید یک تصمیمی گرفته باشند.
just then
درست همان موقع
Just then there was a knock at the door.
درست همان موقع در زدند.
from then on
از آن موقع به بعد
She left in 1984 and from then on he lived alone.
او در سال 1984 رفت و از آن موقع به بعد تنها زندگی کرد.
کاربرد قید then به معنای آن موقع، در آن زمان
قید then در مفهوم "آن موقع" یا "آن زمان" اشاره به زمان مشخصی در آینده و یا گذشته دارد. مثال:
".I'm having a day off on Friday, I could meet you then" (من روز جمعه مرخصی دارم، میتوانم آن موقع تو را ببینم.)
".I was working in the city then" (من آن زمان در شهر کار میکردم.)
مترادف و متضاد
after that
afterwards
later
next
before
earlier
now
1.Let me finish this job, then we'll go.
1.
اجازه بده این کار را تمام کنم، بعد از آن میرویم.
2.She trained as a teacher and then became a lawyer.
2.
او بهعنوان یک معلم آموزش دید و سپس وکیل شد.
کاربرد قید then به معنای سپس، بعد، پس از آن
از معانی قید then در فارسی میتوان به "سپس"، "بعد"، "پس از آن" اشاره کرد. از این قید برای بیان اتفاق، عمل و یا دستورالعمل بعدی چیزی در سلسلهای از اتفاقات و یا اعمال استفاده میشود؛ (اتفاقی پس از اتفاق دیگر یا عملی پس از عمل دیگر).
مثال:
".Let me finish this job, then we'll go" (اجازه بده این کار را تمام کنم، پس از آن میرویم.)
3
بهعلاوه
علاوه بر این
مترادف و متضاد
also
in addition
1.I've got two essays to write and then my science project to finish.
1.
باید دو مقاله بنویسم و بهعلاوه باید پروژه علمیام را (هم) تمام کنم.
2.She's been very busy at work and then there was all that trouble with her son.
2.
او سر کار خیلی مشغله داشته است، علاوه بر این، دردسرهایش با پسرش هم هست.
کاربرد قید then به معنای بهعلاوه
قید then در مفهوم "بهعلاوه" برای افزودن اطلاعاتی مرتبط به یک موضوع بهخصوص بهکار میرود. مثال:
".I've got two essays to write and then my science project to finish" (باید دو مقاله بنویسم و بهعلاوه باید پروژه علمیام را (هم) تمام کنم.)
4
پس
بنابراین، در نتیجه
مترادف و متضاد
in that case
therefore
1."My wife got a job in Chicago." "I take it you'll be moving, then."
1.
"همسرم در شیکاگو کار گرفته است." "پس فکر کنم نقل مکان خواهی کرد."