[اسم]

theme

/θiːm/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 درون‌مایه موضوع

معادل ها در دیکشنری فارسی: تم درون‌مایه موضوع مضمون
  • 1.North American literature is the main theme of this year's festival.
    1. ادبیات آمریکای شمالی درون مایه اصلی جشنواره امسال است.
  • 2.The naked male figure was always the central theme of Greek art.
    2. مجسمه مرد برهنه همیشه درون مایه اصلی هنر یونانی بوده است.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان