خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . لاغر
2 . کمپشت (مو)
3 . رقیق
[صفت]
thin
/θɪn/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: thinner]
[حالت عالی: thinnest]
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
لاغر
نازک، باریک
معادل ها در دیکشنری فارسی:
استخوانی
ترکه
نازک
لاغر
قیطانی
باریک
مترادف و متضاد
lightweight
narrow
slim
broad
fat
thick
1.She's too thin.
1. او خیلی لاغر است.
paper/wafer thin
بسیار نازک
Keep your voice down – the walls are paper thin.
صدایت را پایین بیاور؛ دیوارها خیلی نازک هستند.
thin arms/legs/lips ...
بازوها/پاها/لبهای لاغر [نازک]
He has long thin hands.
او دستهای لاغر و درازی دارد.
a thin slice of meat
ورقه نازکی از گوشت
2
کمپشت (مو)
معادل ها در دیکشنری فارسی:
تنک
1.His hair is quite thin on top.
1. موی او بالای سرش کاملاً کمپشت شدهاست.
2.My father's hair is getting thin.
2. موهای پدرم دارد کمپشت میشود.
3
رقیق
آبکی
معادل ها در دیکشنری فارسی:
آبکی
رقیق
آبزیپو
مترادف و متضاد
thick
1.The sauce was thin and tasteless.
1. سس رقیق و بیمزه بود.
تصاویر
کلمات نزدیک
thimble
thigh bone
thigh
thief
thickset
thin on top
thing
thingy
think
think about
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان