[اسم]

thigh

/θɑɪ/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 ران

معادل ها در دیکشنری فارسی: ران
  • 1.My thighs were aching after the climb.
    1. بعد از صعود [کوه‌پیمایی] ران های من درد می‌کردند.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان