خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . کفش ورزشی
[اسم]
trainers
قابل شمارش
1
کفش ورزشی
معادل ها در دیکشنری فارسی:
کفش ورزشی
تصاویر
کلمات نزدیک
trainer aircraft
trainer
trainee
trained
trainable
training
trainman
trains usually leave on time but they occasionally have short delays.
trainspotter
traipse
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان