خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . ریسک
2 . به جایی (خطرناک) رفتن
[اسم]
venture
/ˈvɛnʧər/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
ریسک
جسارت، اقدام مخاطرهآمیز
formal
مترادف و متضاد
enterprise
gamble
undertaking
1.John Jacob Astor made his fortune by a lucky venture in animal furs.
1. "جان جیکوب آستور" با خوش شانسی در اقدام مخاطرهآمیز بر سر خز حیوانات ثروتاندوزی کرد.
2.Ulysses was a man who would not reject any venture, no matter how dangerous.
2. "اولیسز" مردی بود که هیچ ریسکی را بدون توجه به خطرناک بودنش رد نمیکرد.
[فعل]
to venture
/ˈvɛnʧər/
فعل ناگذر
[گذشته: ventured]
[گذشته: ventured]
[گذشته کامل: ventured]
صرف فعل
2
به جایی (خطرناک) رفتن
سفر کردن، دست به عملی خطرناک زدن
formal
1.He's never ventured abroad in his life.
1. او هرگز به خارج از کشور سفر نکرده است.
2.They ventured nervously into the water.
2. آنها با نگرانی به درون آب رفتند.
تصاویر
کلمات نزدیک
ventriloquist
ventilator
ventilation
ventilate
vent
venture capital
venue
venus
vera
veracious
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان