خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . روادید
[اسم]
visa
/ˈviː.zə/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
روادید
ویزا
معادل ها در دیکشنری فارسی:
روادید
ویزا
1.We traveled to Argentina on a tourist visa.
1. با روادید گردشگری به آرژانتین سفر کردیم.
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
vis-a-vis
vis major
virusoid
virus infection
virus
visa application
visage
visaged
visayan
visayan islands
کلمات نزدیک
vis-à-vis
virus
virulent
virtuous
virtuoso
visage
viscera
viscid
viscosity
viscous
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان