خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . پوشاندن
2 . چنبره زدن
[فعل]
to wreathe
/riːð/
فعل گذرا
[گذشته: wreathed]
[گذشته: wreathed]
[گذشته کامل: wreathed]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
پوشاندن
فراگرفتن
1.The mountain tops were wreathed in mist.
1. قلههای کوهها پوشیده از مه بود.
2
چنبره زدن
حلقه شدن، بهصورت حلقه درآمدن
formal
مترادف و متضاد
weave
smoke wreathing into the sky
دودی که بهصورت حلقهای به آسمان میرفت
تصاویر
کلمات نزدیک
wreath
wreak
wrathful
wrath
wrasse
wreck
wreckage
wrecker
wrecking ball
wrecking bar
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان