Close the sidebar
خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
Close the sidebar
☰
1 . گورخر
[اسم]
zebra
/ˈziːbrə/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
گورخر
معادل ها در دیکشنری فارسی:
گورخر
1.We saw a zebra in the distance.
1. ما در دوردست گورخری دیدیم.
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
zebibyte
zebibit
zeaxanthin
zealously
zealous
zebra crossing
zebra finch
zebra mussel
zebra orchid
zebu
کلمات نزدیک
zealous
zealot
zeal
zapper
zap
zebra crossing
zebu
zen
zenith
zephyr
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان