1 . کم‌کم با هم غریبه شدن
[فعل]

to drift apart

/dɹˈɪft ɐpˈɑːɹt/
فعل ناگذر
[گذشته: drifted apart] [گذشته: drifted apart] [گذشته کامل: drifted apart]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 کم‌کم با هم غریبه شدن کم‌کم جدا شدن

  • 1.As children we were very close, but as we grew up we just drifted apart.
    1. بچه که بودیم، خیلی صمیمی بودیم، اما بزرگ که شدیم کم‌کم با هم غریبه شدیم.
  • 2.Over the years the two friends drifted apart.
    2. در طول سال‌ها، (آن) دو دوست کم‌کم از هم جدا شدند.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان