خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . آسانسور
2 . باله دم (هواپیما)
[اسم]
elevator
/ˈelɪveɪtər/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
آسانسور
معادل ها در دیکشنری فارسی:
آسانسور
بالابر
آسانبر
مترادف و متضاد
lift
1.Just take the elevator up to the fourth floor.
1. بهراحتی با آسانسور به طبقه چهارم برو.
2.The elevator is broken.
2. آسانسور خراب است.
2
باله دم (هواپیما)
سکان افقی
معادل ها در دیکشنری فارسی:
سکان افقی
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
elevate
elephantine
elephantidae
elephant seal
elephant ear
eleven
eleventh
eleventh hour
elf
elk
کلمات نزدیک
elevation
elevated railway
elevated
elevate
elephantine
elevator operator
eleven
elevenses
eleventh
elf
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان