1 . چفت (درب) 2 . با چفت بستن
[اسم]

latch

/lætʃ/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 چفت (درب)

معادل ها در دیکشنری فارسی: چفت
[فعل]

to latch

/lætʃ/
فعل گذرا
[گذشته: latched] [گذشته: latched] [گذشته کامل: latched]

2 با چفت بستن چفت کردن

  • 1.He closed the window and latched it.
    1. او پنجره را بست و آن را چفت کرد.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان