Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . دقیقه
2 . لحظه
3 . (خیلی) کوچک
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
minute
/ˈmɪnɪt/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
دقیقه
معادل ها در دیکشنری فارسی:
دقیقه
1.It takes me twenty minutes to get to work.
1. بیست دقیقه طول میکشد تا به (محل) کارم برسم.
2.The train leaves at three minutes to eight.
2. قطار (ساعت) سه دقیقه به هشت راه میافتد.
(a number) minute to (a number)
...دقیقه (مانده) به ...
It's four minutes to six.
ساعت چهار دقیقه به شش است.
in a few minutes
چند دقیقه دیگر
I'll be back in a few minutes.
چند دقیقه دیگر برخواهم گشت.
a ten-minute bus ride
یک سواری ده دقیقهای با اتوبوس
توضیحاتی در رابطه با minute
معادل فارسی اسم minute "دقیقه" است. به مدت زمانی که برابر با 60 ثانیه و 1/60 یک ساعت است، minute یا دقیقه گفته میشود. مثال:
"a ten-minute bus ride" (یک سواری ده دقیقهای با اتوبوس)
2
لحظه
مترادف و متضاد
moment
sec
to have a minute
یک لحظه وقت داشتن
Do you have a minute? I’d like to talk to you.
یک لحظه وقت دارید؟ میخواهم با شما صحبت کنم.
every minute of something
تمام [تکتک] لحظات چیزی
I enjoyed every minute of the party.
من از تمام لحظات مهمانی لذت بردم.
[صفت]
minute
/maɪˈnjuːt/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: minuter]
[حالت عالی: minutest]
3
(خیلی) کوچک
(خیلی) ریز
معادل ها در دیکشنری فارسی:
ریز
ریزه
مترادف و متضاد
tiny
1.I can’t read his writing. It’s minute.
1. نمیتوانم دست خط او را بخوانم. خیلی کوچک [ریز] است.
2.The kitchen on the boat is minute.
2. آشپزخانه کشتی خیلی کوچک است.
تصاویر
کلمات نزدیک
minuscule
minus sign
minus
minuet
minuend
minute hand
minuteness
minutes
minutiae
miracle
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان