1 . کندذهن 2 . مبهم 3 . منفرجه (زاویه)
[صفت]

obtuse

/ɑbˈtus/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: obtuser] [حالت عالی: obtusest]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 کندذهن کم‌هوش، کودن

معادل ها در دیکشنری فارسی: پخمه
disapproving formal
مترادف و متضاد dull slow clever
  • 1.Are you being deliberately obtuse?
    1. آیا عمداً داری کودن‌بازی در می‌آوری؟
  • 2.Perhaps I’m being obtuse, but what has all this got to do with me?
    2. شاید من دارم کندذهن بازی در می‌آورم، اما اینها چه ربطی به من دارد؟

2 مبهم دیرفهم

مترادف و متضاد obscure unclear vague
  • 1.some of the lyrics are a bit obtuse
    1. برخی از اشعار کمی مبهم هستند.

3 منفرجه (زاویه) باز

معادل ها در دیکشنری فارسی: باز منفرجه
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان